«خويشتنداري»، توانايي برجستة روحي به انسان ميدهد تا وي در برابر هجوم سركش هوي و هوس پايداري كند و در فراز و فرود زندگي، به كمال رسد. انساني كه اعتقاد به اصول و ارزشها دارد؛ در واقع، به سرچشمة همة مهربانيها، لطافتها، عاطفهها، عشقها، زيبائيها و هنرمنديها و ابداعها ايمان دارد و چنين ايماني، چونان بنيان مرصوص است() كه هيچ تندبادي، از آزمندي، فزون خواهي و خشونت طلبي نميتواند وي را آشفته سازد. وي را وقار و عزت و بلنداي كوه ماند كه دلي شفاف، و پاك دارد چونان پاكي آب زلال در چشمههاي رسته از دل كوهساران.
اين آرامش دروني و بروني، به خويشتنداري انساني ميانجامد. برخي ديگر از بركات عفاف عبارتند از:
-1 آرامش روحي فرد و جامعه (بهداشت رواني): با عفاف و خويشتنداري ميتوان از هرز رفتن استعدادها، توانها و امكانات جلوگيري نمود و به بالندگي هنجارها و ارزشها ياري نمود:
«از نظر اسلام محدوديت كاميابي جنسي به محيط خانوادگي و همسران مشروع از جنبه رواني به بهداشت رواني اجتماع كمك ميكند(»)
پايبند نبودن به حجاب، آرامش خانواده و جامعه را برهم زده و به التهاب دامن ميزند:
«فلسفة پوشش و منع كاميابي جنسي از غير همسر مشروع از نظر اجتماع خانوادگي اينست كه همسر قانوني شخص از لحاظ رواني عامل خوشبخت كردن او به شمار ميرود؛ در حالي كه در سيستم آزادي كاميابي، همسر قانوني از لحاظ رواني يك نفر رقيب و مزاحم و زندانبان به شمار ميرود. و درنتيجه كانون خانوادگي بر اساس دشمني و نفرت پايهگذاري ميشود.(»)
-2 پايداري نظام "خانواده": رعايت عفاف در رفتار و گفتار، خانواده را سالم و آسيبناپذير نگه ميدارد. آيا آنان كه با فريبكاري، شعار آزادي زن را سر دادند و حجاب را از عفت، تفكيك كردند، توانستند با ولنگاري زنان در غرب و تشويق مردان هوسباز، نظام خانواده را حفظ كنند؟
-3 اصلاح زن "شييء شده": امام خميني، در توضيح نگرش غربي به زن را نگرش به يك كالا، تعبير زيبائي دارند: «در خصوص زنان، اسلام هيچگاه مخالف آزادي آنها نبوده است. به عكس، اسلام با مفهوم "زن شيي شده" و به عنوان شيي، مخالفت كرده است و شرافت و حيثيت وي را به وي باز گردانده است.(»)
-4 عفاف، منشأِ فرهنگ و ادبيات: همه زيبايي و شكوه تمدن و فرهنگ انسان را در يك كلمه ميتوان خلاصه كرد و آن عشق است. استواري عشق به اسطورههاي كمتر دست يافتني است. زبان عاشقان، زبان شعر است كه چون دل پرسوز عاشق، درون سوز است. زبان سرخ و آتشيني كه تن نميشناسد و سر بر باد ميدهد ولي مهربان و ترحمبرانگيز است و حتي دل معشوق سنگ دل را ميسوزاند و به تحسين واميدارد. اين بلنداي شكوهمند فرهنگ و ادب شرقي، عرفاني و ايراني، دستماية يك نسل سرفراز اصيل، خويشتندار و متمدن است كه از منظر عفاف به يكديگر مينگريستند. زن در حشمت و جلال ميزيسته است و مرد همواره در پي اين حشمت و جلال ميرفته است كه به سادگي و آساني، دست يافتني نبوده است. كمتر بازيچة دست هوسران مردان بوده و بيشتر ارزش و اعتبار داشته است.
«آيا آنجا كه سلسله مقررات اخلاقي به نام عفت و تقوي بر روح مرد و زن حكومت ميكند و زن به عنوان چيزي گرانبها دور از دسترس مرد است اين استعداد بهتر به فعليت ميرسد يا آنجا كه احساس منعي به نام عفت و تقوي در روح آنها حكومت نميكند و اساساً چنين مقرارتي وجود ندارد. وزن در نهايت ابتذال در اختيار مرد است.(»)
اما زن بدون عفت و پوشش، اين جمال مرموز و شاعرانه را نيز از كف ميدهد و به زبالهدانيِ شهوت مردانِ بياصول بَدَل ميگردد، مرداني كه نه شاعر، بلكه تبهكارند.منبع:مقاله حجاب/ارزش یا روش/سید علی سادات فخر